جدول جو
جدول جو

معنی قاشق زدن - جستجوی لغت در جدول جو

قاشق زدن
(گَ تَ)
قاشق زنی. عمل زنان در شب چهارشنبه سوری. رجوع به قاشق زنی شود
لغت نامه دهخدا
قاشق زدن
زدن قاشق در شب چهارشنبه سوری
تصویری از قاشق زدن
تصویر قاشق زدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قالب زدن
تصویر قالب زدن
چیزی را در قالب در آوردن
کنایه از جعل کردن، دروغ گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قامت زدن
تصویر قامت زدن
به نماز ایستادن، قد قامت الصلوه گفتن، قامت بستن
فرهنگ فارسی عمید
عملی که بعضی از زنان در شب چهارشنبه سوری برای رسیدن به مراد انجام می دهند و به طور ناشناس به در خانۀ همسایه می روند و با زدن قاشق به کاسه یا به در خانه چیزی طلب می کنند و صاحب خانه مقداری مواد خوراکی در ظرف او می ریزد، قاشق زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاش زدن
تصویر شاش زدن
نم زدن به چیزی
شاشیدن، میختن، گمیختن، ادرار کردن، میزیدن، شاشدن، گمیزیدن، چامیدن، گمیز کردن، شاریدن برای مثال نشست و سخن را همی خاش زد / ز آب دهن کوه را شاش زد (رودکی - ۵۴۲)
فرهنگ فارسی عمید
(خَ گَ دی دَ)
شکافتن. قط زدن. (یادداشت مؤلف) :
خامه اش را شق به شمشیر شهادت میزنند
هرکه چون شیر خدا صائب بود یکرنگ عشق.
صائب تبریزی (از آنندراج).
و رجوع به شق زن شود
لغت نامه دهخدا
(پَ وَ دَ)
ایستادن. قامت بستن:
قامت زده و شکسته قامت
انگیخته از جهان قیامت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ وَ دَ)
در اصطلاح رنود، به منزلۀ سلام گفتن بود که گاه بمعنی مشهور آید که فعل شرعی است و گاه بجای الوداع استعمال کنند. (آنندراج). عشق گفتن. رجوع به عشق و عشق گفتن شود:
عشق زد شمع که ای سوختگان خوش باشید
شعله هم آب بقائی است که من می دانم.
میرزا عبدالقادر بیدل (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(جَهْ کَ دَ)
عقب افتادن اسب در مسابقه، باختن در بازی، بخطا رفتن تیر:
شوخ کماندار من شهرۀ آفاق شد
از قدراندازیش تیر قضا قاق شد.
محمد اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
حنای زین. (آنندراج). ملاطغرا در هجو پولچی گوید:
از اسب برنگ سایه افتد به زمین
چون صورت اگر بقاش زین چسبیده.
ملاطغرا (از آنندراج).
رجوع به قاش شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
از ترکی قاپمق. ربودن. ربودن به جلدی با دست. قاپیدن: سگ پای او را قاپ زد. رجوع به قاپیدن شود
لغت نامه دهخدا
(خَ وَ دَ)
شاشیدن. خاصه شاشیدن موش و گربه به چیزی، شاشه زدن. ترشح و لعاب زدن:
نشست و سخن را همی خاش زد
زآب دهن کوه را شاش زد.
(رودکی).
رجوع به فرهنگ سروری، ذیل ’خس و خاش’ و احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ص 1097 و شاشه زدن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
طاق ساختن. ساختن بنای طاق را. تسقیف. سقف زدن
لغت نامه دهخدا
(وَ دَ)
سخت زدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شُ زَ)
قاشق زدن. عمل زنان قدیم در شب چهارشنبه سوری که برای گرفتن مراد و رسیدن به مقصود به طور ناشناس و نقاب زده به درخانه ها رفته و به وسیلۀ زدن قاشق بر کاسه و یا بر در خانه اهل خانه را از آمدن قاشق زن خبر کرده، ایشان نیز به وظیفۀ خود که آوردن مقداری آذوقۀ خشک و ناپخته است او را جواب گویند. و شرط آن است که مکالمه واقع نشود. رجوع به قاشق زدن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دُو رَ / رِ کَ دَ)
در قالب آوردن:
حکیمی که جام لبالب زده
رسیده به اسرار و قالب زده.
ملاطغرا (از آنندراج).
، دروغ گفتن. جعل کردن
لغت نامه دهخدا
(دی دَ)
از قاتمق ترکی، خلط و مزج کردن. کنایه از آمیختن اندکی در بسیار از جنس دیگر که بظاهر یکی نماید
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
شیفته شدن. دوستی شدید به کسی یا چیزی:
خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود
مگرش هیچ نباشدکه خریدار تو نیست.
سعدی.
عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
هرکه عاشق شد از او حکم سلامت برخاست.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(خَ خوا / خا تَ)
شاش زدن، ترشح و لعاب زدن. رجوع به شاشه و شاش زدن شود، سبز شدن نان و امثال آن در رطوبت. (یادداشت مؤلف). شپشه زدن، پدید آمدن سپیدی از قارچهای ذره بینی بر روی طعام یا میوه. (یادداشت مؤلف). اورزدن. کپک زدن. کپره زدن، پدید آمدن شاشه بر روی چرم و غیره. (یادداشت مؤلف). اشکو زدن.
- شاشه زدن جامه، خوردن و سوراخ کردن پت جامه را. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دل دادن دل سپردن دل باختن دوستی شدید نسبت به کسی یا چیزی یافتن شیفته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
ممزوج کردن خلط کردن آمیختن اندکی در بسیاری از جنس دیگر که به ظاهر یکی نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قالب زدن
تصویر قالب زدن
تاشیدن در قالب آوردن چیزی را، دروغ گفتن جعل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کفچک زنی بخشی از آیین چهارشنبه سوری عملی که زنان در شب چهارشنبه سوری انجام دهند: زنان برای گرفتن مراد و رسیدن به مقصود بطور ناشناس و نقاب زده بدر خانه ها روند و بوسیله زدن قاشق بر کاسه یا بر در خانه ها اهل را از آمدن قاشق زن خبر کنند. آنان نیز وظیفه خود را که آوردن مقداری آزوقه خشک و ناپخته انجام دهند و شرط در این عمل آنست که قاشق زن مکالمه نکند
فرهنگ لغت هوشیار
در نماز آمدن بر در مسجد گذاری کن که پیش قامتت در نماز آیند آنهایی که قامت می کنند (اوحدی) قامت بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاب زدن
تصویر قاب زدن
ربودن بجلدی چیزی را با دست: سگ پای او را قاپ زد
فرهنگ لغت هوشیار
پس افتادن اسپ، بز آوردن، بد آوردن، کژ رفتن تیر عقب افتادن اسب در مسابقه، باختن در بازی، بخطا رفتن تیر: شوخ کماندار من شهره آفاق شد از قدر اندازیش تیر قضا قاق شد، (محمد سعیداشرف بها)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاپ زدن
تصویر قاپ زدن
ربودن، قاپیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاق زدن
تصویر طاق زدن
تاک زدن آسمانه زدن گنبد زدن طاق ساختن سقف زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاپ زدن
تصویر قاپ زدن
((زَ دَ))
ربودن چیزی به سرعت و ناگهانی، قاپیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاشق زنی
تصویر قاشق زنی
((شُ. زَ))
از آیین های سنتی ایرانیان در شب چهارشنبه سوری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اق زدن
تصویر اق زدن
((اُ. زَ دَ))
عق، حال به هم خوردن، استفراغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاق شدن
تصویر قاق شدن
((شُ دَ))
عقب افتادن اسب در مسابقه، باختن در بازی، به خطا رفتن تیر
فرهنگ فارسی معین
اگر بیند بر کسی عاشق شد، دلیل که نیازمند و حریص گردد. اگر عاشقی او به چیزی حرام بود، دلیل بر فساد دین او بود. اگر بیند که از معشوق کام دل یافت، دلیل منفعتی بود - محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
در شب چهارشنبه سوری نوجوانان و جوانان پسر براساس سنتی قدیمی
فرهنگ گویش مازندرانی